آفاقالدوله تاجماهتاجْماه، آفاقالدوله، از زنان فرهیخته و میهندوست دورۀ مشروطه و نخستین زن ایرانی که به ترجمۀ متون نمایشی دست زد. ۱ - خانواده تاجماهاو اهل زنجان بود و در خانوادهای نظامی به دنیا آمد. پدرش علیاکبرخان آجودانباشی و برادرانش، اسماعیل خان آجودانباشی (همین مقاله) و محمدابراهیم، از نظامیان صاحب نام دورۀ قاجاریه به شمار میرفتند. [۱]
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۴، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۲]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
خانوادۀ آجودانباشی با اینکه به کارهای نظامی میپرداختند، از مسائل فرهنگی، ادبی و هنری نیز غفلت نداشتند. تاجماه و پدرش شعر میسرودند. [۳]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۸، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
اسماعیل شاعر و خوشنویس بود و محمد ابراهیم هم به ترجمۀ متون نمایشی همت میگماشت. [۴]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۲۴، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
۲ - در دوره قاجارتاجماه به همسری فتحاللهخان ارفعالسلطنه ــ که حکومت تالش را بهطـور موروثی در اختیـار داشت ــ درآمده بود. [۵]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
وی در سرودهها و نامههایش، به نام همسر و محل اقامتشان در «گرگان رود» تالش اشاره دارد. [۶]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۹، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
[۷]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۱۷، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
در ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م، مردم این منطقه به سبب ستمگری و سختگیری خانوادۀ ارفعالسلطنه، به خانۀ آنها در «گرگان رود» حمله آوردند [۸]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
و اموال، املاک و حتیٰ دستنوشتههای تاجماه، از جمله سرودههایش را به یغما بردند و آنان ناگزیر به فرار شدند. [۹]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۰]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۵۸، تهران، ۱۳۸۲ش.
پس از این رویداد، گزارش دقیقی از احوال تاجماه در دست نیست، ولی در نامههای وی اشاراتی پراکنده هست که نشان میدهد وی به همراه فرزندش، در سال «گرانی و قحطی نان» (احتمالاً بلوای نان در ۱۳۰۴ش؛ نک [۱۱]
مکی، حسین، تاریخ بیست سالۀ ایران، ج۳، ص۳۷۰-۳۷۷، تهران، ۱۳۵۷ش.
) در تهران، در تنگدستی به سر میبرد. [۱۲]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۰، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۳]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۴۴، تهران، ۱۳۸۲ش.
اما ظاهراً در همین ایام به سبب سختی معیشت مجبور به ترک تهران گردید. [۱۴]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۸۲ش.
و راهی منطقۀ تالش شد و ضمن اقامت در رشت و انزلی، دو وکیل، یعنی میراحمد مدنی، مدیر روزنامۀ پرورش رشت [۱۵]
نوزاد، فریدون، تاریخ جراید و مجلات گیلان، ج۱، ص۱۴۱، تهران، ۱۳۷۹ش.
و امینالشریعه را برگزید تا از طریق «عدلیه» به اموال خود دست یابد؛ اما فساد دستگاه اداری در عدلیه او را ناامید ساخت. [۱۶]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۷]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۳، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۸]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۴، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۹]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۲۵-۲۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۲۰]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۸۲ش.
۳ - پس از انقراض قاجارپس از انقراض سلسلۀ قاجار، تاجماه به دربار پهلوی امید بست و در قصیدهای ۲۷ بیتی، به نقد دستگاه عدلیه پرداخت و رضاشاه را به عدل و داد ستود و در پایان به دعا و ثنای او و فرزند نوجوانش پرداخت. [۲۱]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۲۰-۲۲، تهران، ۱۳۸۲ش.
تاجماه ظاهراً بدینوسیله به اندرونی کاخ رضاشاه راه یافت [۲۲]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۲۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
و با گرفتن توصیهنامهای [۲۳]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۸- ۱۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
توانست اموال خود را بازپس گیرد، زیرا در یکی از نامههایش (در شرایطی که برادرانش را از دست داده بود)، اشاره به اقامت دوبارۀ خود در «گرگان رود» میکند. [۲۴]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۶۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
از این زمان تا پایان عمر تاجماه، اطلاعی از وی در دست نیست.۴ - جزء زنان فرهیختۀ دورۀ قاجارتاجماه را باید از زنان فرهیختۀ دورۀ قاجار محسوب داشت. ترجمۀ نمایشنامۀ «نادر شاه» از زبان ترکی و نیز کثرت استفاده از آیات، احادیث و امثال عرب در نامههایش، نشان از تسلط وی بر زبانهای عربی و ترکی دارد. [۲۵]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۲۶]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۴، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۲۷]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
تاجماه با برخی از واژگان زبان فرانسه که در زبان فارسی مصطلح شده بود، نیز آشنایی داشت. [۲۸]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۸۲ش.
وی علاوه بر این، بر متون ادبی کهن فارسی نیز مسلط بود و میتوانست از واژگان و ترکیبات این متون در آثار خود بهره گیرد. [۲۹]
تاجماه، آفاقالدوله، نامۀ نادری، سراسر نمایشنامه، به کوشش گلبن، محمد، فصلنامۀ تئاتر، ۱۳۶۷ش، س ۱، شم ۲-۳.
در آثار تاجماه اشارهای مستقیم به بزرگترین رویداد زمان وی، یعنی انقلاب مشروطیت، به چشم نمیخورد، ولی همزمانی ترجمۀ دو نمایش نامۀ ضد استبدادی «نادرشاه» (اثر نریمانُف) و «ضحاک» (اثر شمسالدین سامی) توسط وی و برادرش محمدابراهیم، [۳۰]
ملکپور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، ج۲، ص۱۳۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۳۱]
ملکپور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، ج۲، ص۲۷۳، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۳۲]
بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمۀ متون نمایشی بر تئاتر ایران، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۷۹ش.
نشان میدهد که این دو برخلاف برادرشان، اسماعیل که از محمدعلیشاه طرفداری میکرد، [۳۳]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
نسبت به حرکت مشروطهخواهی مردم ایران نظری مثبت داشتند. استفادۀ تاجماه از تعبیرات و اصطلاحاتی همچون «وطنپرستی»، «ملتپرستی»، «استقلال» و «حفظ ملیت»، [۳۴]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۵۸-۵۹، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
نشان میدهد که وی سخت متأثر از «ناسیونالیسم ایرانی»، به عنوان بزرگترین دستاورد انقلاب مشروطیت بود.۵ - آثـاراز تاجماه آثاری منظوم و منثور، اعم از چاپی و خطی در دست است: ۵.۱ - کلیاتدستنویس این اثر در کتابخانۀ دانشگاه تهران نگهداری میشود [۳۵]
مرکزی، خطی، ج۱۲، ص۲۵۷۳-۲۵۷۵.
و شامل ۳ بخش است:الف ـ نزدیک به ۱۲۰ بیت شامل غزل، قصیده و مثنوی. نخستین شعر، غزلی است که شاعر در ۱۶ سالگی سروده، و آخرین آنها قصیدهای در ستایش رضاشاه است. [۳۶]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۱- ۹، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
[۳۷]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۲۰-۲۲، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
تاجماه در دو موضع از این سرودهها تخلص خود را «کمینه» آورده است. [۳۸]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۵، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۳۹]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
بـ نامهها و یادداشتها [۴۰]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۰-۶۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
که شامل مسودۀ بیش از ۲۰ نامه و چند یادداشت است. نامهها بیشتر جنبۀ اداری دارد و مربوط به مرافعات حقوقی وی است. [۴۱]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۰-۱۵، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۲]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۳]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۲۵-۲۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۴]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۵]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۴۴، جم، تهران، ۱۳۸۲ش.
دیگر مخاطبان این نامهها، برخی از بانوان همعصر تاجماه هستند. [۴۶]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۵۱-۵۶، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۷]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۸]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۶۰، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۴۹]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۶۵، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۵۰]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۶۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
تنوع و گوناگونی زبان در این نامهها، قدرت نویسندگی تاجماه و وقوف او را بر ظرایف نثر فارسی نشان میدهد. او در نامههای اداری، با زبانی رسمی سخن میگوید؛ اما در نامههایی که خطاب به بانوان نوشته است، از زبانی نرم و لطیف استفاده میکند که سرشار از احساسات زنانۀ اوست. به نظر میرسد که آگاهی تاجماه از متون ادب و رعایت دقایق نویسندگی در نوشتههای خود، برخاسته از دیدگاه بیسابقۀ او، به عنوان یک زن نویسنده نسبت به زبان فارسی باشد. او در نامهای که مخاطبش معلوم نیست، [۵۱]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۵۸- ۵۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
حساسیتی بسیار نسبت به «زبان کهنۀ ملی» ابراز میدارد و «حفظ ملیت هر قوم با شکوه» را وابسته به «زبان آن ملت» میداند و نسبت به تعرض ترک و تازی به زبان فارسی ابراز نگرانی میکند. ج ـ گزیدۀ سرودههای شاعران فارسی زبان از رودکی تا عصر قاجار. [۵۲]
تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، ج۱، ص۶۹ بب، تهران، ۱۳۸۲ش.
۵.۲ - نامۀ نادریتاجماه در ۱۳۲۳ق، به ترجمۀ نسبتاً آزاد از نمایشنامۀ «نادرشاه» اثر نریمان نریمانف (۱۸۷۰-۱۹۱۲م)، نمایشنامهنویس مشهور قفقاز، اقدام کرد. وی در این اثر، گاه خود را مترجم و گاهی مؤلف مینامد. [۵۳]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۲۷، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
زبان او در این ترجمه، دارای ویژگیهای خاصی است و استفاده از واژگانی مانند دیهیم، کلیدان، دستور (وزیر) و... [۵۴]
تاجماه، آفاقالدوله، ج۱، ص۲۳۱، نامۀ نادری، به کوشش گلبن، محمد، فصلنامۀ تئاتر، ۱۳۶۷ش، س ۱، شم ۲-۳.
[۵۵]
تاجماه، آفاقالدوله، ج۱، ص۲۳۴ نامۀ نادری، به کوشش گلبن، محمد، فصلنامۀ تئاتر، ۱۳۶۷ش، س ۱، شم ۲-۳.
گرایش او را به ادب کهن فارسی نشان میدهد.ملکپور [۵۶]
ملکپور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، ج۲، ص۱۳۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
ضمن تأیید ارزش تاریخی این ترجمه، گرایش بیش از حد تاجماه به استفاده از واژگان کهن را موجب دور شدن این ترجمه از متن اصلی آن میداند. گلبن هم ضمن اشاره به «جایگاه ویژۀ» این ترجمه، معتقد است که تاجماه به شیوۀ معمول مترجمان آن روزگار، در متن اصلی نمایشنامه دست برده، و در آن دخل و تصرف کرده است. [۵۷]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۲۴، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
اما نباید فراموش کرد که تاجماه معتقد بود: «به توسط تئاتر و رمان، مطالب عامالمنفعه را بهتر میتوان فهمانید» [۵۸]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۵۸- ۵۹، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
و بر آن بود تا با این شیوه چند لغتی از زبان اجدادی و پدری را به وسیلۀ «نامۀ نادری» به سمع هموطنان خود برساند و شکوه ایران گذشته و عظمت زبان ملی را یادآور شود. [۵۹]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۵۸- ۵۹، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
«نامۀ نادری» در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ق در تهران، و در ۱۳۳۱ق، به نام نادرشاه در استانبول چاپ شد [۶۰]
مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج۵، ص۵۱۴۰، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۶۱]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۳۳، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
و در سالهای اخیر هم با مقدمۀ گلبن، محمد، بار دیگر در فصلنامۀ تئاتر به چاپ رسید. «نامۀ نادری» یک بار در تهران در ۱۳۳۸ق، اجازۀ نمایش گرفت، [۶۲]
کوهستانینژاد، مسعود، گزیدۀ اسناد نمایش در ایران، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱، تهران، ۱۳۸۱ش.
ولی از اجرای آن گزارشی در دست نیست. اما اصل ترکی این نمایش (نادرشاه) بارها در گیلان و تبریز بر روی صحنه رفته است. [۶۳]
رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، ج۱، ص۶۹، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶۴]
رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، ج۱، ص۳۰۶، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶۵]
رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، ج۱، ص۳۷۹، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶۶]
رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، ج۱، ص۳۸۲، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶۷]
رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، ج۱، ص۴۵۲، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۶۸]
گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳.
۵.۳ - صحت مظفریاطلاعات اندکی که از این کتاب در دست است، منحصراً در نامۀ تاجماه [۶۹]
تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، ج۱، ص۵۸، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳.
خطاب به یکی از دوستانش درج شده است. تاجماه در این نامه از وی میخواهد تا «سهو و غلط» کتابش (صحت مظفری) را «با قلم اغماض، مرمت کند». گمان میرود این کتاب دربارۀ پزشکی نوشته شده باشد؛ ولی از آنجایی که هیچیک از مآخذ از دانش پزشکی تاجماه سخنی نگفتهاند، باید در این امر تردید کرد.۶ - فهرست منابع(۱) بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. (۲) بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمۀ متون نمایشی بر تئاتر ایران، تهران، ۱۳۷۹ش. (۳) تاجماه، دایرة المعارف زن ایرانی، تهران، ۱۳۸۲ش. (۴) تاجماه، آفاقالدوله، کلیات، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شم ۳۵۵۳. (۵) تاجماه، آفاقالدوله، نامۀ نادری، به کوشش گلبن، محمد، فصلنامۀ تئاتر، ۱۳۶۷ش، س ۱، شم ۲-۳. (۶) رنجبر فخری، محمود، نمایش در تبریز، تهران، ۱۳۸۳ش. (۷) کوهستانینژاد، مسعود، گزیدۀ اسناد نمایش در ایران، تهران، ۱۳۸۱ش. (۸) گلبن، محمد، نمایشنامۀ نادرشاه، فصلنامۀ تئاتر، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۲-۳. (۹) مرکزی، خطی. (۱۰) مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۱) مکی، حسین، تاریخ بیست سالۀ ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. (۱۲) ملکپور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۳) نوزاد، فریدون، تاریخ جراید و مجلات گیلان، تهران، ۱۳۷۹ش؛ ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاجماه»، شماره۵۶۷۴. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|